گودال
روضه ی گودال هم تنها همین یک جمله است
اسب حیوان نجیبی نیست بعد از کربلا
روضه ی گودال هم تنها همین یک جمله است
اسب حیوان نجیبی نیست بعد از کربلا
دلم گرفته،بازم چشام بارونیه،وای،وای،وای خبر آوردن بازم تو شهر مهمونیه،وای،وای؛وای شهید گمنام سلام،خوش اومدی،مسافر من،خسته نباشی پهلون شهید گمنام سلام،پرستوی مهاجر من،صفا دادی به شهرمون وقتی رسیدی همه جا بوی خوش خدا پیچید،تو مگه کجا بودی؟ وقتی رسیدی کوچه ها نسیم کربلا رسید،تو مگه کجا بودی؟ وقتی رسیدی همه جا عطر گل نرگس اومد،مگه با آقا بودی؟ وقتی رسیدی همه اشکا مثل زهرا(س)می چکید،تو مگه کجا بودی؟ شهید گمنام،دوباره زائرت شدم،وای،وای،وای شهید گمنام،بازم کبوترت شدم،وای،وای،وای شهید گمنام بگو،بگو به من حرف دلت رو،تا کی می خوای سکوت کنی! شهید گمنام بگو،پس کی می خوای فکری برای بغض توی گلوت کنی؟ راستی هنوز مادر پیرت تو خونه منتظره،چرا اینجا خوابیدی؟ راستی مادر نصفه شبا با گریه از خواب می پره،چرا اینجا خوابیدی؟ راستی بابات چند ساله دق مرگ شد و عمرش سر اومد،خدا رحمتش کنه! راستی کسی نیست مادر و حتی یه دکتر ببره،چرا اینجا خوابیدی؟ خودم می دونم،شرمنده پلاکتم،وای،وای مدیون اشکِ فرزند بی پناهتم،وای،وای حق داری هر چی بگی،تازه دارم کنار قبرت فکر دقایق می کنم! حق داری هر چی بگی،به روم نیار گلایه هاتو خودم دارم دق می کنم! باشه دیگه کل وصیت هاتو اجرا می کنم،تو فقط غصه نخور! باشه دیگه دعا برا یوسف زهرا می کنم،تو فقط غصه نخور! باشه دیگه کاری برا غوغای محشر می کنم،تو فقط غصه نخور! باشه دیگه فکری برا اشکای رهبر میکنم،تو فقط غصه نخور!
«شهادت ببی دوعالم حضرت زهرا(س)برتمام شیعیان جهان تسلیت عرض مینماییم»
نگاه سرد مردم
بود و آتش
صدا بین صدا گم بود و آتش
بجای تسلیت با دسته ی گل
هجوم قوم هیضم بود و آتش
***
گرفتی از مدینه گفتنت را
دریغ از من نمودی دیدنت را
ولی با من بگو ساعت به ساعت
چرا کردی عوض پیراهنت را
***
کمی از غسل زیر پیرهن ماند
کمی از خون خشک بر بدن ماند
کفن را در بغل بگرفت و بو کرد
ـــــــــــــــــهمان طفلی که آخر بی کفن ماند ــــــــــــــــ
**
*
**
*
**
***
***
*************************************************************************
چه حالی داده دل را دست مادر
که می شستی زدنیا دست مادر
از آن سیلی مگر چشمت نمی دید
که می جستی مرا با دست مادر
***
آنان که بر این خانه هجوم آوردند
در خاک نهال کینه را پروردند
در کعبه علی شکسته بتها شان را
اکنون به در خانه تلافی کردند
***
خون است که روی خاک خشت افتاده است
داغ است به قلب سر نوشت افتاده است
خیزید وفرشته را به بیرون ببرید
آتش به در باغ بهشت افتاده است
***
بر چهره شکوه آسمانی داری
یک پنجره باغ ارغوانی داری
ای رزم تو بین کوچه ودرپس در
بر سینه مدال قهرمانی داری
و کیست ستمکارتر از کسیکه مردم را
از مساجد خدا و اینکه نام خدا در آنها برده شود جلوگیرى نموده در خرابی آنها
کوشش مى کنند اینها دیگر نباید داخل مساجد شوند مگر با ترس . اینها در دنیا
خوارى و در آخرت عذابى بزرگ دارند(آِیه 114 سوره بقره قرآن کریم)
تمام راه ظهور تو با گنه بستم
دروغ گفته ام آقا که منتظر هستم
کسی به فکر شما نیست راست می گویم
دعا برای تو بازیست راست می گویم
اگرچه شهر برای شما چراغان است
برای کشتن تو نیزه هم فراوان است
من از سرودن شعر ظهور می ترسم
دوباره بیعت و بعدش عبور می ترسم
من از سیاهی شب های تار می گویم
من از خزان شدن این بهار می گویم
درون سینه ما عشق یخ زده آقا
ت تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا
کسی که با تو بماند به جانت آقا نیست
ب برای آمدن این جمعه هم مهیّا نیست