سالک ایرانی اسلامی

اللهم العجل الولیک الفرج

سالک ایرانی اسلامی

اللهم العجل الولیک الفرج

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محمد» ثبت شده است

يكشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۳، ۰۴:۰۰ ب.ظ

حول و قوه الهی در وجود خود توست

انسان وقتی نمی داند حول و قوه الهی در وجود خودش می باشد به آسمان و زمین می زند و از این و آن کمک می خواهد، ولی وقتی دید در وجود خودش است خودکار می شود.

حاج محمد اسماعیل دولابی

حاج محمد اسماعیل دولابی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۰۰
salek irani
جمعه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۳، ۰۵:۳۱ ب.ظ

برای خدامخلص بود

به گزارش وبلاگ سالک ایرانی اسلامی:


بسم الله الرحمن الرحیم

محمدابراهیم                                                                   مادرشهید                                                                               

پاییزسال1333بودکه حوس کربلاراکردیم.منم چون تازه بارداربودم هرچندوقت یکبارحالم بدمی شد‌‌.

خلاصه باهمسرمُ جمعی ازدوستان ُآشنایان راهی کربلاشدیم چندساعتی گذشت به کرمانشاه رسیدیم مسیرم ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍ پرازدست اندازوچاله ماله بودگردوخاکم فراوان بودمنم ازگردوغباری که توی ماشینن آمده بود بشدت حالم بدشدشب شدنتوانستیم به مسیرادامه بدهیم عراقی هااجازه نمیدادن به راهمان ادامه بدهیم رفتیم استراحت کنیم.

روزبعدکه مأموران عراقی اجازه دادن به راهمان ادامه دهیم دیدم مسیرازمسیردیروزبد تراست دست اندازوگردوغبارواردماشین شدمثل اینکه ماشین پرازمه شده بودمنم حالم بدترمیشد خلاصه غروب همان روزرسیدیم کرببلاچشم هایم به سیاهی میرفت که به یک باره به زمین افتادم.

مرابه دکتربردن.«دکترگفت:بچه کارش تمام است ...

چندقرص و شربت و...دادبه من تابخورم بچه سقط بشود!

«گفت:اگربه این شکل سقط نشود بایدشماراعمل کنیم.»من باشنیدن این خبرحالم بدترشد.

خلاصه 15روزتمام کنج خانه تورختخواب بودم لب به هیچ قرص وکپسولی

هم نمیزدم.یک دفعه هوای حرم کردم علی اکبرگفت:بااین حالت کجامیخوای بری ...بالأخره بعدازاین حرفاآخرمن رفتم حرم باعلی اکبر.«بادلی  پروشکسته ازآقاامام حسین گله وشکایت کردم ازاوشفاعت خواستم و حسابی درد و دل کردم وگفتم:«آقامن شفاموازشمامیخواهم به دکترهم کاری ندارم.من به شوق دیداروزیارت شمارنج این را رو به جون و دل خریدم حالاازشماتوقع یه گوشه ی چشمی دارم.»بعداززیارت حسابی سبک شدم رفتیم به منزلی که علی اکبرنزدیک حرم اجاره کرده بودنیمه های شب بودکه خسته شده بودم خوابم گرفته بود خوابیدم.درخواب خانمی رادیدم که لباس عربی به تن داشت ومثل همه ی مردم زیارت میکرد.آن خانم بلندبالاونورانی که بچه روی دستش بود.به طرف من آمدوبچه رابه من سپردوگفت:«این بچه روبذارلای چادرت وبه هیچ کس هم نده برش داروبرو.»من آن بچه راتوی چادرم  پنهان کردم وآمدم.

همان موقع ازخواب پریدم گریه امانم ونفسم رابریده بودازشدت خوشحالی زارمیزدم.خوابم رابرای مادرعلی اکبرتعریف کردم اوگفت:«این فقط یه نشونه است.»بعدگفت«خیالتون راحت باشه که بچه سالمه.فقط نیت کن که اگه بچه پسربوداسمشوبذاری محمدابراهیم.»

ازروزبعددیگه اصلاً ناراحتی نداشتم هیچ کس باورنمیکردهمان روزدوباره نزد دکتررفتیم دکتربعدازمعاینه باتعجب تمام گفت:«امکان نداره.حتماًمعجزه ای شده»ماعربی بلدنبودیم وحرف های دکتررایکی ازدوستانمان برایمان ترجمه میکرد.دکتر پرسید:«کجادواودرمون کردین؟این کارکدوم طبیبه؟الآن باید مادروبچه هردوازبین رفته باشن.یاحداقل بچه تلف شده باشه!شماچیکارکردین؟»علی اکبرگفت:«مارفتیم پیش دکتراصلی»دکتروقتی شنید که این عنایت آقاامام حسین(ع)است.تمام پولی راکه بابت ویزیت ونسخه به اوداده بودیم به مابازگرداند.ومقداری هم داروی تقویتی برایم نوشت وگفت:«خیلی مواظب خودتون باشید.»وقتی مطمئن شدم بچه سالم است ازعلی اکبرخواستم که درکربلابمانیم.رفتن ودل کندن ازآنجا باتوجه به مسایلی که پیش آمده بود خیلی سخت بود.چندبارجوازمان راتمدیدکردیم.وبعداز14ماه به ایران برگشتیم نیمه بهمن بودکه سرخوش ازسفرکربلارسیدیم شهررضاودر12فروردین 1334 پسرمان به دنیا آمد.ونامش رابه خاطرخوابی که دیده بودم اسمش راگذاشتیم «محمدابراهیم»

 

 

اختصاصی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۳ ، ۱۷:۳۱
salek irani
دوشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۴:۰۰ ب.ظ

حکمت نامه پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله

حکمتنامه پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله:


حکمت نامه پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله ، ثمره تلاشى نو در جهت توسعه فرهنگ قرآن و حدیث و دومین [۱] اثرِ به انجام رسیده در این پژوهشکده است که به برکت سال پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله [۲] و به منظور آشنایى هر چه بیشتر جهانیان و بویژه پژوهشگران با چهره ملکوتىِ خاتم پیامبران ، تقدیم مى گردد .

 این حکمت نامه ، سخنان حکیمانه آن بزرگ ترین حکیم الهى را که منابع معتبر اسلامى گزارش کرده اند ، در کنار آیاتى که خداوند متعال بر قلب مقدّسش فرود آورده ، با نظمى دل نشین و سهل الوصول ، در زمینه هاى : معرفت شناسى ، جهان شناسى ، انسان شناسى ، اعتقادات ، اجتماعیّات ، تربیت ، سیاست ، اقتصاد و بهداشت ، ارائه مى کند .

 این حکمت نامه ، افزون بر تبیین راه هاى تکامل و کامیابى مادّى و معنوى انسان ، سند روشنى است بر نبوّت خاتم انبیا ؛ زیرا سخنانى در این سطح و با این عمق ، بدون ارتباط با مبدأ وحى ، از کسى که حتى یک روز به مدرسه نرفته و یک ساعتْ استاد ندیده ، عقلاً امکان پذیر نیست .

 به سخن دیگر ، هر انسان آگاه و منصفى این حکمت نامه را بخواند و بداند که گوینده آن ، اُمّى و درس نخوانده است ، تردیدى در ارتباط او با مبدأ وحى نخواهد کرد و به تعبیر دقیق قرآن کریم :

  «وَ یَرَى الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ الَّذِى أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَ یَهْدِى إِلَى صِرَ طِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ . [۳] و کسانى که از دانشْ بهره یافته اند ، مى دانند آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ، حق است و به راه آن عزیزِ ستوده [صفات] ، راهبرى مى کند»  .

 گفتنى است که آیه  «وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَا وَحْىٌ یُوحَى» [۴] به همه رهنمودهاى پیامبر صلى الله علیه و آله اعتبارِ وحیانى مى بخشد ، و بدین سان ، همه حکمت هاى نبوى ، مشمول عبارت  «ما أُنزِلَ إِلَیْکَ»  در آیه قبل مى شوند که آشنایى اهل علم و آگاهى با آنها ، ایمان به صحت آنها و صداقت پیامبر خدا را به همراه دارد .

 نکاتى درباره این کتاب

۱ . متن این حکمت نامه ، برگرفته از میزان الحکمة و سایر دانش نامه هایى است که تاکنون توسّط پژوهشکده علوم و معارف حدیث ، تألیف و ترجمه شده اند . [۵] از این رو ، در میان موضوعات مطرح در این کتاب ، آن دسته از عناوین که کار تحقیق آنها در این پژوهشکده به پایان رسیده است ، از دیگر عناوین ـ که تنها از میزان الحکمة اخذ گردیده اند ـ ، کامل ترند .

 ۲ . با عنایت به نکته یاد شده ، ترجمه حکمت نامه پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله نیز برگرفته از کتاب هاى مورد اشاره است . بنا بر این ، همه محقّقان و مترجمان این کتاب ها ، در تألیف ، تحقیق و ترجمه اثر حاضر نیز سهیم اند .

 ۳ . به اعتقاد ما ، احادیث روایت شده از اهل بیت پیامبر خدا نیز احادیث پیامبر صلى الله علیه و آله اند ، چنان که از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود :

  حَدیثى حَدیثُ أبى ، وحَدیثُ أبى حَدیثُ جَدّى ، وحَدیثُ جَدّى حَدیثُ الحُسَینِ ، وحَدیثُ الحُسَینِ حَدیثُ الحَسَنِ ، وحَدیثُ الحَسَنِ حَدیثُ أمیرِالمُؤمِنین علیهم السلام ، وحَدیثُ أمیرِ المُؤمِنینَ حَدیثُ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله ، وَحَدیثُ رَسولِ اللّهِ قَولُ اللّهِ عز و جل . [۶] حدیث من ، حدیث پدرم و حدیث پدرم ، حدیث جدّم و حدیث جدّم ، حدیث حسین و حدیث حسین ، حدیث حسن و حدیث حسن ، حدیث امیر مؤمنان و حدیث امیر مؤمنان ، حدیث پیامبر خدا و حدیث پیامبر خدا ، حدیث خداوند عز و جلاست .

 لیکن در این مجموعه ، تنها احادیثى ذکر مى شوند که در منابع حدیثى ، مستند به شخص پیامبر صلى الله علیه و آله باشند ، تا کتاب ، براى همه مذاهب اسلامى ، بیشتر قابل بهره بردارى باشد .

 ۴ . حکمت نامه پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله ، در بسیارى موارد ، براى آشنایى پژوهشگران با فهم دقیق سخنان آن بزرگوار (و به اصطلاح : «فقه الحدیث») ، توضیح ، تحلیل و جمع بندى هایى ارائه مى نماید [۷] که امیدواریم سودمند افتد .

 ۵ . یکى از آداب مهمّ نقل حدیث، چگونگى نسبت دادن آن به پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام است . کلینى رحمه الله از امام على علیه السلام روایت کرده است که :

  إذا حَدَّثتُم بِحَدیثٍ فَأسنِدوهُ إلَى الَّذى حَدَّثَکُم ؛ فَإِن کانَ حَقّا فَلَکُم و إِن کانَ کَذِبا فَعَلَیهِ . [۸] هنگامى که حدیثى را نقل مى کنید ، آن را به کسى که آن را روایت نموده ، نسبت دهید ، که اگر درست باشد ، به سود شماست و اگر دروغ باشد ، به زیان راوى است .

 بنا بر این ، براى رعایت احتیاط ، توصیه اکید داریم که کسانى که مى خواهند از این کتاب یا سایر کتب روایى ، حدیثى نقل کنند ، آن را مستقیما به پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام نسبت ندهند ؛ بلکه حدیث را از طریق منبعى که آن را روایت کرده است ، به آنان منسوب نمایند . براى نمونه ، نگویند : «پیامبر صلى الله علیه و آله چنین فرمود» یا : «امام علیه السلام چنین فرمود» ؛ بلکه بگویند : «فلان کتاب، از پیامبر صلى الله علیه و آله چنین روایت کرده است» و یا بگویند : «از پیامبر صلى الله علیه و آله چنین روایت شده است» .

 سپاس و قدردانى

اکنون که این کتاب به پایان رسیده است ، حقیقتا خامه و بیان خود را بسى ناتوان تر از آن مى بینم که سپاس خداوند را به جاى آورم ؛ سپاس به خاطر آن که در سالى که نام «پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله » زینت بخش آن است ، در مدّتى کوتاه ، توفیق تدوین حکمت نامه پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله را عنایت فرمود ، به گونه اى که در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان ۱۴۲۷ (۲۴ مهرماه ۱۳۸۵) متن اولیه آن تنظیم گردید و شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان ۱۴۲۸ (۱۲ مهرماه ۱۳۸۶) ملاحظه نهایى آن پایان یافت : [۹] فکیف لى بتحصیل الشکر و شکرى إیّاک یفتقر إلى شکر ، فکلّما قلتُ : «لک الحمد» ، وَجَبَ لذلک أن أقول : «لک الحمد» .

 از همه فضلاى عزیزى که در این خدمت به آستان پیامبر خدا صلى الله علیه و آله سهیم بوده اند ، صمیمانه سپاس گزارم ، بویژه از فاضل گرامى جناب آقاى مجتبى فرجى که زحمت جابه جایى و تنظیم مصادر روایات این اثر را متحمّل شدند ، و نیز فاضل ارجمند جناب آقاى مرتضى خوش نصیب که نقد آن را بر عهده گرفتند . همچنین از دوست عزیز و گران قدرم فاضل فرهیخته حجّة الاسلام و المسلمین دکتر محمّدعلى مهدوى راد که با قلم زیباى خود ، درآمد این حکمت نامه را آراستند ، قدردانى و تشکّر مى کنم و براى همه عزیزان ، از خداوند متعال ، پاداشى درخور فضل حضرتش مسئلت مى نمایم .

 إلهى! فکما غذّیتنا بلطفک و ربّیتنا بصنعک فتمّم لنا سوابغ النّعم ، یا ذا الجود و الکرم!

 محمّدى رى شهرى

 ۱۲ / ۷ / ۱۳۸۶

 شب بیست و سوم رمضان ۱۴۲۸

حکمت نامه پیامبر اعظم، در یک نگاه

 ... بَعَثَ اللّهُ سُبحانَهُ مُحَمَّدا رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله ... مَأخُوذا عَلَى النَّبِیِّینَ میثاقُهُ ، مَشهورَةً سِماتُهُ ، کَریماً میلادُهُ . و أهلُ الأرضِ یَومَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ ، و أهواءٌ مُنتَشِرَةٌ ، وَطَرائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ ، بَینَ مُشَبِّهٍ للّهِِ بِخَلقِهِ ، أو مُلحِدٍ فِى اسمِهِ ، أو مُشیرٍ إلى غَیرِهِ . فَهداهُم بِهِ مِنَ الضَّلالَةِ ، و أنقَذَهُم بِمَکانِهِ مِنَ الجَهالَةِ . [۱۰] ... خداوند سبحان ، محمّد ، پیامبر خدا را فرستاد ... در حالى که از پیامبران [قبلى ]برایش پیمان گرفته بود. نشانه هاى پیامبرى اش آشکار شد و روز ولادتش با کرامتى عظیم ، همراه بود . در این هنگام ، مردم روى زمین ، به کیش و آیین ، پراکنده بودند و هر کس را عقیده و آیین و رسمى دیگر بود : پاره اى خدا را به آفریدگانش تشبیه مى کردند ، پاره اى او را به نام هایى منحرف مى خواندند و جماعتى مى گفتند که : این جهانِ هستى ، آفریده دیگرى است . خداوند ، با رسالت محمّد صلى الله علیه و آله آنان را از گم راهى رهانید و ننگِ جهالت را از آنان زُدود .

 قرن ها از برانگیخته شدن آخرین فرستاده خداوند ، پیامبر مهر ، صمیمیت و صلابت ، عیسى مسیح علیه السلام گذشته بود . جامعه انسانى دست خوش دگرگونى هاى فکرى و عقیدتى و دگرسانى هاى اخلاقى و اجتماعىِ شگفتى شده بود . مردمان در خواب غفلت فرو رفته بودند و تار و پود حقیقت ، چنان از هم گسسته شده و رشته دین ، سست و نااستوار و پایه هاى باور ، ناپایدار گشته بود که انسان ها گرفتار سلطه شیطان شده ، فرمان دیو مى بردند و به آبشخور جهل زاى ابلیس ، وارد مى شدند و با مستى بر مى آمدند . تخمِ کین مى کاشتند و بیرق فتنه بر مى افراشتند و با گرفتار آمدن در امواج فتنه ، سرگردان و حیرت زده ، درمانده و نادان و فریفته شیطان ، راه به هیچ مقصود استوار و مقصود شایسته اى نمى بردند .

 در چنین هنگامه اى ، [۱۱] پس از روزگارانى که از هدایت گسترىِ عیسى مسیح علیه السلام مى گذشت ، خداوند ، محمّد صلى الله علیه و آله را با دینى آشکار ، قوانین و مقرّراتى استوار ، نشانه هایى پایدار ، انوارى درخشان و مشعلى فروزان ، دانشى انباشته ، گسترده ، زداینده جهل و ایجاد کننده بیدارى ، بُرنایى ، هوشمندى و باورهاى ژرف ، با صلابت برانگیخت [۱۲] تا جامعه اى «قرآنى» ، سرشار از ارزش هاى الهى ـ انسانى و آکنده از مکرمت هاى اخلاقى پدید آورَد و انسان را به سوى مقصد والا و مقصود اعلا ، رهنمون شود . محمّد صلى الله علیه و آله خود ، جلوه این حقایق آسمانى ، تبلور آموزه هاى قرآنى ، و تجسّم عینى ارزش هاى الهى ـ اخلاقى بود . [۱۳] پیامبر خدا ، زیباترین ، دل پذیرترین ، کامل ترین و برترین چهره انسانىِ آفریده خداوند بود . تأمّل در سیره او ، درنگریستن به شخصیت او ، و تدبّر در خُلق و خوى او ، انسان را شگفت زده و متحیّر مى سازد . پیامبر خدا ، به واقع ، در دشتستان تاریخ ، چونان بلندترین قلّه اى است که هر آن که از معبر تاریخ گذشته ، به ناچار نگاهش به او خیره گشته است ، مگر این که چونان کوردلانِ گریزان از حقیقت ، چشم خود را بر زیباترین جلوه هستى نیز بسته باشد .

 به دیگر سخن ، پیامبر خدا ، چونان آفتاب در اوج نیم روز است . مگر مى شود چشم داشت و آن همه نورافشانى ، پرتوآفرینى و گرمازایى را ندید و حس نکرد؟! مگر این که چون شب پره خویانى بود که از شعاع شگفت و شگرف آفتاب ، فرار مى کنند و دیدن حقیقت را بر نمى تابند . آیا درازناىِ تاریخ و پهنه گیتى ، چهره اى چنین شکوهمند به خود دیده است؟! از على علیه السلام بشنوید که بى گمان در نمایاندن شخصیت و چهره پیامبر خدا ، یگانه است و بى همتا :

  مَن رَ آهُ بَدیهَةً هابَهُ ، ومَن خالَطَهُ مَعرِفَةً أحَبَّهُ ، یَقولُ ناعِتُهُ : لَم أرَ قَبلَهُ ولا بَعدَهُ مِثلَهُ . [۱۴] هر کس بدون سابقه قبلى وى را مى دید، هیبتش او را مى گرفت و هر که با وى معاشرت مى کرد و او را مى شناخت ، دوستدارش مى شد. هر که مى خواست او را وصف کند، مى گفت : نظیر او را در گذشته و حال ندیده ام.

 بدین سان ، طبیعى است که این چهره نورانى ، جهانى شود و پرتو شخصیت او بر تمام شخصیت هاى جهان ، سایه افکند و تمام قهرمانان و بزرگان ، این قلّه هاى افراشته تاریخ بشر ، در برابر عظمت و والایى او سر فرود آورند و زمینه تحقّق وعده الهى در جهانى شدن این آیین ، و سیطره آموزه هاى دین این چهره بى بدیل تاریخ ، شکل گیرد که خداوند فرمود :

  «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ . [۱۵] او کسى است که پیامبرش را با هدایت و دین درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دین است ، پیروز گرداند»  .

 این همه ، چیزى نبوده و نیست که بر هوشمندان تاریخ ، پوشیده مانَد ؛ آنانى که چگونگى روند حقایق را مى دانستند و چه سانىِ نفوذ اندیشه و کلام را در مى یافتند ، چه آنان که مى یافتند ، ولى بر نمى تافتند و از ره ستیز بر مى آمدند ، و چه آنان که مى یافتند و بر مى تافتند و از سرِ خضوع ، بدان اذعان مى داشتند و در برابر عظمت آن ، سر فرود مى آوردند . اکنون از هر کدام از این دو رویکرد ، به یک نمونه بنگرید :

 ولید بن مغیره ، سرسخت ترین و خیره سرترین دشمن پیامبر صلى الله علیه و آله ، پس از شنیدن آیاتى گفت :

  وَ اللّهِ لَقَد سَمِعتُ مِن مُحَمَّدٍ آنِفا کَلاما ما هُوَ مِن کَلامِ الإِنسِ و لا مِن کَلامِ الجِنِّ و أنَّ لَهُ لَحَلاوةً و أنَّ عَلَیهِ لَطَلاوَةً و أنَّ أعلاهُ لَمُثمِرٌ و أنَّ أسفَلَهُ لَمُغْدِقٌ و أنَّهُ لَیَعلو و لا یُعلى عَلَیهِ . [۱۶] به خداوند سوگند ، در همین روزها سخنى را از محمّد شنیدم که نه از جنس کلام جنیان و نه انسیان بود. آن کلام ، شیرینى و جذابیتى ویژه دارد . شاخ و برگش پربار و ریشه هایش جوشان است . او هماره بر فراز مى نشیند و چیزى برتر از آن نمى رود .

 و انیس بن جُناده ، از چیره زبان ترین شاعران روزگار جاهلى و از جمله ناقدان محافل شعر آن روزگاران ، پس از تصریح به این که سخن ارائه شده از پیامبر خدا را با برترین شعرها و سخن ها به میزان نقد نهاده است ، مى گوید :

  فَما یَلتَئِمُ عَلى لِسانِ أحَدٍ بَعدى أنَّهُ شِعرٌ ، وَ اللّهِ أنَّهُ لَصادِقٌ و أنَّهُم لَکاذِبونَ . [۱۷] پس از من ، بر زبان کسى نخواهد گذشت که آن شعر است . به خداوند سوگند که قرآن ، حقیقت دارد و آنان دروغگویند .

 چنین بود که پیراسته دلان ، سر در گرو حق گذاشته ، بر گرد شمع وجود پیامبر خدا ، چونان پروانه گِرد آمدند و سر از پا ناشناخته ، در دفاع از او کوشیدند . آن روزگاران و پس از آن ، بر گذرگاه تاریخ ، سیاه دلان و تیره جانان در برابر او و آموزه هاى والایش صف کشیدند ، با روش هاى گوناگون ، علیه شخصیت پیامبر صلى الله علیه و آله و تحریف و وارونه سازى چهره زیباى او تلاش کردند و از دورترین روزگاران تا سده هاى اخیر و شکل گیرى و گسترش پژوهش خاورشناسان ، از ساختن و پراکندن دروغ ها ، افسانه ها و سخنان یاوه ، کوتاه نیامدند و تا توانستند ، در این راه کوشیدند . [۱۸] پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران و ارائه چهره اى ناب و خردمندانه از اسلام و ایجاد جاذبه و کشیدن انبوه اندیشه ها ، خامه ها ، فکرها و جریان ها به سوى آموزه هاى والاى قرآن و اسلام ، روند این تلاش ها و کوشش ها و کشش هاى شیطانى و دیومنشانه در جهت تحریف چهره پیامبر خدا ، بسى افزون شد . کتاب آیات شیطانى ، از جمله نمونه هاى زشت و پَلشت همین جریان بود و اهانت هاى مکرّر به آن چهره پاک و تابناک خدایى در قالب کاریکاتور و ... در همین جهت و با همین سمت و سو شکل گرفت . بر این همه باید سخنان یکسر دروغ و اهانت آمیز پاپ را افزود که بى گمان ، آبشخورش همان جریانِ آغاز شده از روزگاران کهن ، و انگیزه اش انگیزه هاى شیطانى و ستیهنده با پیامبر خداست . اکنون باید مسلمانان مؤمن و هوشمند ، با حزم اندیشى تمام ، این جریان ها را بپایند و بدانند که حملات جریانِ یاد شده ، بویژه پس از پیروزى شگفت آور و خیره کننده «حزب اللّه لبنان» بر رژیم تا بُن دندان مسلّح اسرائیل ، با همراهى و همدستى صهیونیزم بین الملل ، تشدید شده ، گسترده تر خواهد گشت .

 اعلام «سال پیامبر اعظم» ، [۱۹] فرصت بسیار مناسبى است که عالمان ، محقّقان و سختکوشان قبیله قلم ، با تمام توان به آوردگاه توطئه ها و تهاجم فرهنگى و شبیخون فکرى برنامه ریزى شده دشمنان اسلام ، وارد شوند و با ترسیمى زیبا از چهره پیامبر صلى الله علیه و آله بر پایه منابع و مصادر اصیل و آموزه هاى ارجمند و تعالیم قویم قرآنى و اسلامى ، با ارائه ابعاد مختلف سیره والاى آن بزرگوار و آن شخصیت بى بدیل و ناپیدا کرانه ، جهانیان را با شخصیت آفتابگون و معارف و حقایق دریاوار نبوى آشنا سازند و مشعلى فروزان ، فرا راه بشر قرار دهند .

 

[۱] نخستین اثر ، پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله از نگاه قرآن و اهل بیت علیهم السلام بود که در نیمه اوّل سال ۱۳۸۵ منتشر شد .

[۲] گفتنى است که در سال ۱۳۸۵ هجرى شمسى بر پایه تقویم هجرى قمرى ، دوبار سالگرد وفات پیامبر خدا تکرار شده و به همین مناسبت ، رهبر فرزانه انقلاب اسلامى ، این سال را «سال پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله » نامیده است .

[۳] سبأ : آیه ۶ .

[۴] نجم : آیه ۳ ـ ۴ .

[۵] مانند : دانش نامه میزان الحکمة ، دانش نامه عقاید اسلامى ، دانش نامه احادیث پزشکى ، اهل بیت در قرآن ف و حدیث ، دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث ، حج و عمره در قرآن و حدیث ، خیر و برکت در قرآن و حدیث ، توسعه اقتصادى بر پایه قرآن و حدیث ، گفتگوى تمدّن ها در قرآن و حدیث ، پیامبر اعظم از نگاه قرآن و اهل بیت ، ماه خدا در قرآن و حدیث .

[۶] الکافى : ج ۱ ص ۵۳ ح ۱۴ ، روضة الواعظین : ص ۲۳۳ .

[۷] تعداد این توضیح ها و تحلیل ها ، بیش از دویست عنوان در حجمى بیش از نهصد صفحه است .

[۸] . الکافى : ج ۱ ص ۵۲ ح ۷ .

[۹] ر . ک : ج ۱۱ ص ۲۸۹ (شب بیست وسوم) ، ۳۰۹ (علم آموزى و عبادت) و ۳۱۱ (بهترین اعمال در شب قدر) .

[۱۰] نهج البلاغة : خطبه ۱ .

[۱۱] آنچه آمد ، اندکى بود از نمادها و نمودهاى فرهنگى ، اعتقادى و اخلاقى بسیارِ جامعه جاهلى در آستانه ظهور محمّد مصطفى صلى الله علیه و آله .

[۱۲] ر . ک : نهج البلاغة : خطبه هاى ۱ و ۲ و ۹۴ و ۱۳۳ و ۱۵۸ .

[۱۳] مسند ابن حنبل : ج ۶ ص ۹۱ ، الطبقات الکبرى : ج ۱ ص ۳۶۴ ، تنبیه الخواطر : ج ۱ ص ۸۹ .

[۱۴] الغارات : ج ۱ ص ۱۶۷ ، بحار الأنوار : ج ۱۶ ص ۱۹۴ ح ۳۳ .

[۱۵] توبه : آیه ۳۳.

[۱۶] مجمع البیان : ج ۵ ص ۳۸۷ .

[۱۷] الإصابة : ج ۳ ص ۳۳۹ ، الشفا بتعریف حقوق المصطفى : ج ۱ ص ۳۷۱ .

[۱۸] براى نمونه ، ر.ک : محمّد در اروپا (داستان هزار سال افسانه سازى و دروغ پردازى در غرب) ، مینو صمیمى ، ترجمه : عبّاس مهر پویا ؛ الاستشراق فى السیرة النبویّة ، عبد اللّه محمّد الأمین النعیم .

[۱۹] این نام گذارى، زمینه ساز کشش ها و کوشش هاى عالمان، نویسندگان، پژوهشیان و مراکز تحقیق ف و پژوهش شد تا براى نگارش ، تدوین و سامان دادن آثار و مجموعه هایى درباره آن رسول بیدارى و آزادى، همّت گمارند . در این میان ، مجموعه حکمت نامه پیامبر اعظم ، در جمع و تدوین و عرضه سخنان گوهرنشان و حکمت هاى آفتابگونِ پیامبر خدا ، از لونِ دیگرى است. در این مجموعه ، حکمت هاى نبوى، در قالب موضوعات مختلف و با چینشى دقیق و کارآمد، سامان یافته است . آنچه در پى مى آید، گزارشى است تفصیلى و گاه تحلیلى از این مجموعه گسترده و درون مایه ارجمند و آموزنده آن . 

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۰۰
salek irani
چهارشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۳، ۰۶:۰۰ ب.ظ

زندگی نامه حضرت محمد (ص):

به گزارش وبلاگ سالک ایرانی اسلامی:


زندگی  نامه حضرت محمد (ص):



نام: محمد بن عبد الله

حضرت محمد (ص) در تورات و برخى کتب آسمانى «احمد» نامیده شده است. آمنه، دختر وهب، مادر حضرت محمد (ص) پیش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، وى را «احمد» نامیده بود.



کنیه حضرت محمد (ص): ابوالقاسم و ابوابراهیم.

القاب حضرت محمد (ص): رسول اللّه، نبى اللّه، مصطفى، محمود، امین، امّى، خاتم، مزّمل، مدّثر، نذیر، بشیر، مبین، کریم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذکّر، یس، طه‏ و...



منصب حضرت محمد (ص): آخرین پیامبر الهى، بنیان‏گذار حکومت اسلامى و نخستین معصوم در دین مبین اسلام.

تاریخ ولادت حضرت محمد (ص): روز جمعه، هفدهم ربیع الاول عام الفیل برابر با سال 570 میلادى (به روایت شیعه). بیشتر علماى اهل سنّت تولد آن حضرت را روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول آن سال دانسته‏اند.

عام الفیل، همان سالى است که ابرهه، با چندین هزار مرد جنگى از یمن به مکه یورش آورد تا خانه خدا (کعبه) را ویران سازد و همگان را به مذهب مسیحیت وادار سازد؛ اما او و سپاهیانش در مکه با تهاجم پرندگانى به نام ابابیل مواجه شده، به هلاکت رسیدند و به اهداف شوم خویش نایل نیامدند. آنان چون سوار بر فیل بودند، آن سال به سال فیل (عام الفیل) معروف گشت.

محل تولد حضرت محمد (ص): مکه معظمه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى).

نسب پدرى حضرت محمد (ص): عبدالله بن عبدالمطلب (شیبة الحمد) بن هاشم (عمرو) بن عبدمناف بن قصّى بن کلاب بن مرّة بن کعب بن لوىّ بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر (قریش) بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان.


حضرت محمد (ص) روایت شده است که هرگاه نسب من به عدنان رسید، همان جا نگاه دارید و از آن بالاتر نروید. اما در کتاب‏هاى تاریخى، نسب آن حضرت تا حضرت آدم(ع) ثبت و ضبط شده است که فاصله بین عدنان تا حضرت اسماعیل، فرزند ابراهیم خلیل الرحمن(ع) به هفت پشت مى‏رسد.

مادر حضرت محمد (ص): آمنه، دختر وهب بن عبد مناف.



این بانوى جلیل القدر، در طهارت و تقوا در میان بانوان قریشى، کم‏ نظیر و سرآمد همگان بود. وى پس از تولد حضرت محمّد(ص) دو سال و چهارماه و به روایتى شش سال زندگى کرد و سرانجام، در راه بازگشت از سفرى که به همراه تنها فرزندش، حضرت محمّد(ص) و خادمه‏اش، ام ایمن جهت دیدار با اقوام خویش عازم یثرب (مدینه) شده بود، در مکانى به نام «ابواء» بدرود حیات گفت و در همان جا مدفون گشت.

و چون عبدالله، پدر حضرت محمد(ص) دو ماه (و به روایتى هفت ماه) پیش از ولادت فرزندش از دنیا رفته بود، کفالت آن حضرت را جدش، عبدالمطلب به عهده گرفت. نخست وى را به ثویبه (آزاد شده ابولهب) سپرد تا وى را شیر دهد و از او نگه‏دارى کند؛ اما پس از مدتى وى را به حلیمه، دختر عبدالله بن حارث سعدیه واگذار کرد. حلیمه گرچه دایه آن حضرت بود، اما به مدت پنج سال براى وى مادرى کرد.

زندگی نامه حضرت محمد,زندگینامه حضرت محمد,بیوگرافی حضرت محمد,حضرت محمد


زندگی نامه حضرت محمد (ص)

مدت رسالت و زمامدارى حضرت محمد (ص): از 27 رجب سال چهلم عام الفیل (610 میلادى)، که در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شده بود، تا 28 صفر سال یازدهم هجرى، که رحلت فرمود، به مدت 23 سال عهده‏دار امر رسالت و نبوت بود. حضرت محمد (ص)  علاوه بر رسالت، به مدت ده سال امر زعامت و زمامدارى مسلمانان را پس از مهاجرت به مدینه طیبه بر عهده داشت.



همسران حضرت محمد (ص):


1. خدیجه بنت خویلد.


2. سوده بنت زمعه.


3. عایشه بنت ابى بکر.


4. امّ شریک بنت دودان.


5. حفصه بنت عمر.


6. ام حبیبه بنت ابى سفیان.


7. امّ سلمه بنت عاتکه.


8. زینب بنت جحش.


9. زینب بنت خزیمه.


10. میمونه بنت حارث.


11. جویریه بنت حارث.


12. صفیّه بنت حىّ بن اخطب.


نخستین زنى که افتخار همسرى حضرت محمد (ص) را یافت، خدیجه بنت خویلد بود. حضرت محمّد(ص) پیش از رسیدن به مقام رسالت، در سن 25 سالگى با این بانوى بزرگوار ازدواج نمود.

خدیجه کبرى (س) با موقعیت و اموال خویش، خدمات شایانى به پیامبر اکرم(ص) در اظهار رسالتش کرد. این بانوى بزرگ، از افتخارات زنان عالم است و در ردیف بانوان قدسى، همانند مریم و آسیه، قرار دارد. حضرت محمد (ص) به احترام خدیجه کبرى (س) تا هنگامى که وى زنده بود، با هیچ زن دیگرى ازدواج نکرد. همو بود که دردها و رنج‏هاى پیامبر(ص) را، که سران شرک و کفر متوجه آن حضرت مى‏کردند، تسلّى داده و او را در رسالت و نبوتش یارى می‏داد.



خدیجه کبرى(س) به خاطر مقام و منزلتى که در اسلام به دست آورده بود، مورد لطف و عنایت مخصوص پروردگار جهانیان قرار گرفت. به همین جهت روزى جبرئیل امین به محضر پیامبر اکرم(ص) شرفیاب شد و گفت: اى محمد! سلام خدا را به همسرت خدیجه برسان. پیامبر اکرم(ص) به همسرش فرمود: اى خدیجه! جبرئیل امین از جانب خداوند متعال به تو سلام مى‏رساند. خدیجه گفت: «اللّه السّلام و منه السّلام و على جبرئیل السّلام».



حضرت خدیجه (س) در ایام همسرى با حضرت محمد (ص) از احترام ویژه رسول‏ خدا(ص) برخوردار بود و پیامبر(ص) نیز همسرى مهربان و وفادار براى او بود. آن حضرت پس از وفات خدیجه (در رمضان سال دهم بعثت) همواره از او به نیکى یاد می‏کرد.



از عایشه، سومین حضرت محمد (ص)، روایت شده است:



«کانَ رَسُولُ اللّهِ(ص) لایَکادُ یَخْرُجُ مِنَ الْبَیْتِ حَتّى یَذْکُرَ خَدیجَةَ فَیَحْسَنُ الثَّناءِ عَلَیْها، فَذَکَرها یَوْماً مِنَ الْاَیّامِ فَادْرَکَتْنی الْغَیْرةَ، فَقُلْتُ: هَلْ کانَتْ اِلاّ عَجُوزاً وَقَدْ اَبْدَلَکَ اللّهُ خَیْراً مِنْها، فَغَضَبَ حَتّى‏ اهْتَزَّ مَقْدَمُ شَعْرِهِ مِنَ الغَضَبِ‏. (1)

حضرت محمد (ص) هیچ‏گاه از خانه بیرون نمی‏رفت مگر این که یادى از خدیجه مى‏کرد و از او به نیکى نام مى‏برد. یک روز که حضرت محمد (ص) از خدیجه (س) یاد کرده و خوبى‏هاى او را بیان میکرد، غیرت زنانگى بر من غالب شد و به پیامبر(ص) گفتم: آیا او یک پیرزن بیشتر بود و حال آن که خداوند بهتر از آن (یعنى عایشه) را به تو داده است؟ پیامبر اکرم(ص) از این گفتار من، خشمگین شد، به طورى که موهاى جلوى سرش از شدت خشم به حرکت درآمد.

  زندگی نامه حضرت محمد (ص)



فرزندان حضرت محمد (ص):


الف) پسران ان حضرت محمد (ص):


1. قاسم. او پیش از بعثت پیامبر اکرم(ص) تولد یافت. از این رو پیامبر(ص) را ابوالقاسم نامیدند.


2. عبدالله. این کودک چون پس از بعثت به دنیا آمده بود، وى را «طیّب» و «طاهر» مى‏گفتند.


3. ابراهیم. او در اواخر سال هشتم هجرى متولد شد و در رجب سال دهم هجرى وفات یافت.


عبدالله و قاسم از خدیجه کبرى (س) و ابراهیم از ماریه قبطیه متولد شدند. وهرسه آنان در سنین کودکى از دنیا رفتند.

ب) دختران حضرت محمد (ص):

1. زینب (س). 2. رقیه (س). 3. ام کلثوم (س). 4. فاطمه زهرا (س).



دختران حضرت محمد (ص) همگى از حضرت خدیجه(س) متولد شدند و تمام فرزندان رسول خدا(ص) جز فاطمه زهرا (س) پیش از رحلت آن حضرت، از دنیا رفته بودند. تنها فرزندى که از آن حضرت در زمان رحلتش باقى مانده بود، فاطمه زهرا(س)، آخرین دختر وى بود. این بانوى مکرّمه، افتخار بانوان عالم، بلکه همه انسان‏ها و مورد تقدیس و تکریم فرشتگان عرشى است. همو است که مادر سبطین و امّ الأئمة المعصومین(ع) است.



گرچه پیامبر اسلام(ص) به تمام خاندان مؤمن خویش علاقه‏مند بود، اما در میان همسرانش بیش از همه، به خدیجه کبرى (س) و در میان فرزندانش بیش از همه، به فاطمه زهرا (س) علاقه‏مند بوده و اظهار محبت و لطف میفرمود.

زندگی نامه حضرت محمد (ص)

آغاز بعثت حضرت محمد (ص):


محمد امین ( ص ) قبل از شب 27 رجب در غار حرا به عبادت خدا و راز و نیاز با آفریننده جهان می پرداخت و در عالم خواب رؤیاهایی می دید راستین و برابر با عالم واقع . روح بزرگش برای پذیرش وحی - کم کم - آماده می شد .

درآن شب بزرگ جبرئیل فرشته وحی مأمور شد آیاتی از قرآن را بر محمد ( ص ) بخواند و او را به مقام پیامبری مفتخر سازد . سن محمد ( ص ) در این هنگام چهل سال بود . در سکوت و تنهایی و توجه خاص به خالق یگانه جهان جبرئیل از محمد ( ص ) خواست این آیات را بخواند : " اقرأ باسم ربک الذی خلق . خلق الانسان من علق . اقرأ وربک الاکرم . الذی  علم بالقلم . علم الانسان ما لم یعلم " . یعنی : بخوان به نام پروردگارت که آفرید . او انسان را از خون بسته آفرید . بخوان به نام پروردگارت که گرامی تر و بزرگتر است . خدایی که نوشتن با قلم را به بندگان آموخت . به انسان آموخت آنچه را که نمی دانست .

زندگی نامه حضرت محمد,زندگینامه حضرت محمد,بیوگرافی حضرت محمد,حضرت محمد

زندگی نامه حضرت محمد (ص)

حضرت محمد (ص) - از آنجا که امی و درس ناخوانده بود - گفت : من توانایی  خواندن ندارم . فرشته او را سخت فشرد و از او خواست که " لوح " را بخواند . اما همان جواب را شنید - در دفعه سوم - محمد ( ص ) احساس کرد می تواند " لوحی " را که در دست جبرئیل است بخواند . این آیات سرآغاز مأموریت بسیار توانفرسا و مشکلش بود .

جبرئیل مأموریت خود را انجام داد و محمد ( ص ) نیز از کوه حرا پایین آمد و به سوی خانه خدیجه رفت . سرگذشت خود را برای همسر مهربانش باز گفت . خدیجه دانست که مأموریت بزرگ " محمد " آغاز شده است . او را دلداری و دلگرمی داد و گفت : " بدون شک خدای مهربان بر تو بد روا نمی دارد زیرا تو نسبت به خانواده و بستگانت مهربان هستی و به بینوایان کمک می کنی و ستمدیدگان را یاری می نمایی " . سپس محمد ( ص ) گفت : " مرابپوشان " خدیجه او را پوشاند .

حضرت محمد (ص) اندکی به خواب رفت . خدیجه نزد " ورقة بن نوفل " عمو زاده اش که از دانایان عرب بود رفت ، و سرگذشت محمد ( ص ) را به او گفت . ورقه در جواب دختر عموی خود چنین گفت : آنچه برای محمد ( ص ) پیش آمده است آغاز پیغمبری  است و " ناموس بزرگ " رسالت بر او فرود می آید . خدیجه با دلگرمی به خانه برگشت .

معراج حضرت محمد (ص):


پیش از هجرت به مدینه که در ماه ربیع الاول سال سیزدهم بعثت اتفاق افتاد، دو واقعه در زندگی حضرت محمد (ص) پیش آمد که به ذکر مختصری از آن می پردازیم : در سال دهم بعثت "معراج " پیغمبر اکرم (ص ) اتفاق افتاد و آن سفری بود که به امر خداوند متعال و بهمراه امین وحی (جبرئیل ) و بر مرکب فضا پیمایی به نام "براق " انجام شد.

حضرت محمد (ص) این سفر با شکوه را از خانه ام هانی خواهر امیر المومنین علی (ع ) آغاز کرد و با همان مرکب به سوی بیت المقدس یا مسجد اقصی روانه شد، و از بیت اللحم که زادگاه حضرت مسیح است و منازل انبیا (ع ) دیدن فرمود.

سپس سفر آسمانی خود را آغاز نمود و از مخلوقات آسمانی و بهشت و دوزخ بازدید به عمل آورد، و در نتیجه از رموز و اسرار هستی و وسعت عالم خلقت و آثار قدرت بی پایان حق تعالی آگاه شد و به "سدرة المنتهی " رفت و آنرا سراپا پوشیده از شکوه و جلال و عظمت دید. سپس از همان راهی  که آمده بود به زادگاه خود "مکه " بازگشت و از مرکب فضا پیمای خود پیش از طلوع فجر در خانه "ام هانی " پائین آمد.

به عقیده شیعه این سفر جسمانی بوده است نه روحانی چنانکه بعضی  گفته اند. در قرآن کریم در سوره "اسرا" از این سفر با شکوه بدین صورت یاد شده است : "منزه است خدایی که شبانگاه بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد اقصی که اطراف آن را برکت داده است سیر داد، تا آیتهای  خویش را به او نشان دهد و خدا شنوا و بیناست ". در همین سال و در شب معراج خداوند دستور داده است که امت پیامبر خاتم (ص ) هر شبانه روز پنج وعده نماز بخوانند و عبادت پروردگار جهان نمایند، که نماز معراج روحانی مومن است .


اصحاب و یاران حضرت محمد (ص):



پیامبر اسلام(ص) چه در مکّه معظمه و چه در مدینه، داراى اصحاب و یاران باوفایى بود که برخى از آنان پیش از آن حضرت و برخى دیگر پس از ایشان از دنیا رفتند و تعداد آنان به هزاران نفر مى‏رسد. در این جا به نام برخى از صحابه مشهور آن حضرت اشاره می‏شود:



1. على بن ابى‏طالب(ع).


2. ابوطالب بن عبد المطلب.


3. حمزة بن عبدالمطلب.


4. جعفربن ابى‏طالب.


5. عباس بن عبدالمطلب.


6. عبداللّه بن عباس.


7. فضل بن عباس.


8. معاذبن جبل.


9. سلمان فارسى.


10. ابوذر غفارى (جندب بن جناده).


11. مقداد بن اسود.


12. بلال حبشى.


13. مصعب بن عمیر.


14. زبیر بن عوام.


15. سعد بن ابى وقاص.


16. ابو دجانه.


17. سهل بن حنیف.


18. سعد بن معاذ.


19. سعد بن عباده.


20. محمد بن مسلمه.


21. زید بن ارقم.


22. ابو ایوب انصارى.


23. جابر بن عبدالله انصارى.


24. حذیفة بن یمان عنسى.


25. خالد بن سعید اموى.


26. خزیمة بن ثابت انصارى.


27. زید بن حارثه.


28. عبدالله بن مسعود.


29. عمار بن یاسر.


30. قیس بن عاصم.


31. مالک بن نویره.


32. ابوبکر بن ابى قحافه.


33. عثمان بن عفان.


34. عبدالله بن رواحه.


35. عمر بن خطّاب.


36. طلحة بن عبیدالله.


37. عثمان بن مظعون.


38. ابو موسى اشعرى.


39. عاصم بن ثابت.


40. عبدالرحمن بن عوف.


41. ابوعبیده جراح.


42. ابو سلمه.


43. ارقم بن ابى ارقم.


44. قدامة بن مظعون.


45. عبدالله بن مظعون.


46. عبیدة بن حارث.


47. سعید بن زید.


48. خَبّاب بن اَرَت.


49. بریده اسلمى.


50. عثمان بن حنیف.


51. ابو هیثم تیهان.


52. ابىّ بن کعب.

تاریخ و سبب رحلت حضرت محمد (ص):

دوشنبه 28 صفر، بنا به روایت بیشتر علماى شیعه و دوازدهم ربیع الاول بنا به قول اکثر علماى اهل سنّت، در سال یازدهم هجرى، در سن 63 سالگى، در مدینه بر اثر زهرى که زنى یهودى به نام زینب در جریان نبرد خیبر به آن حضرت خورانیده بود. معروف است که پیامبر اسلام(ص) در بیمارىِ وفاتش مى‏فرمود: این بیمارى از آثار غذاى مسمومى است که آن زن یهودى پس از فتح خیبر براى من آورده بود.

محل دفن حضرت محمد (ص):

مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى) در همان خانه‏اى که وفات یافته بود. هم اکنون مرقد مطهر آن حضرت، در مسجد النبى قرار دارد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۳ ، ۱۸:۰۰
salek irani