سالک ایرانی اسلامی

اللهم العجل الولیک الفرج

سالک ایرانی اسلامی

اللهم العجل الولیک الفرج

۲۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

يكشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۳، ۰۴:۰۰ ب.ظ

دوری از غرور

سرنوشت هر کس به دست خودش است. می تواند در چاه بماند می تواند خلاص شود، اگر دیدید که قلب شما را چیزی مسموم می کند از آن احتراز کنید. اگر یک وقت به طاعت زیاد راه پیدا کردی یک موقع خودت را مسلمان زمانه حساب نیاوری. به هر کجا که رسیدی بالاتر از آن هم وجود دارد.

آیت الله عبدالکریم حق شناس

آیت الله عبدالکریم حق شناس

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۰۰
salek irani
شنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۳، ۰۴:۰۰ ب.ظ

نماز امام زمان حضرت مهدی عج

یکی از والاترین اعمال مستحب، نماز امام زمان (عج) است. که همراه دعای پس از آن، از صدر تا ساقه‏اش، مدرسه توحید است. در این نماز جمله توحید که واسطة العقد و بیت الغزل سوره مبارکه فاتحة الکتاب است: ﴿اِیّاکَ نَعبُدُ واِیّاکَ نَستَعین﴾ صدبار تکرار می‏شود. که گویای سرّی عمیق است: نمازگزاری که صدبار توحید تلقی کند و آن را به گونه‏ای که ﴿اِیّاک﴾ را که مفعول است بر ﴿نَعبُد﴾ و ﴿نَستَعین﴾ مقدم دارد، به قلب خویش تلقین سازد (در حالی که هر دو جمله چه در بخش استعانت و چه عبادت، مفید حصرند) به توحید ناب بار می یابد.

آیت الله جوادی آملی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۰۰
salek irani
جمعه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۳، ۰۴:۰۰ ب.ظ

انسان کاری مهم تر از خودسازی ندارد

به گزارش وبلاگ سالک ایرانی:

انسان کاری مهم تر از خود سازی نداردو ساختن هر چیز را مایه ای به حسب آن چیز لازم است مثلا دیوار را سنگ و گل باید و انسان را علم و عمل. انسان تا به لقا الله نرسیده است به کمال مطلوب اش نائل نشده است و لقا الله به معنی اعتصاف انسان به اوصاف الهی و تعلق او به خلایق است. 

آیت الله حسن زاده آملیعلامه حسن زاده آملی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۰۰
salek irani
پنجشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۴:۳۸ ب.ظ

نامه سلمان به عمر بن خطاب (کتاب سالک ایرانی)

بخشی از نامه سلمان در پاسخ به نامه عمر بن خطاب (خلیفه دوم)  که سلمان را به خاطر روش‌هایش در مدیریت و حکومت‌داری سرزنش کرده بود.

به نام خدا

از سلمان، آزادشده پیامبر به عمر بن خطاب

نامه سرزنش کننده و ملامت‌بار تو به من رسید. در آن مرا مورد ملامت و سرزنش قرار داده و نوشته بودی که مرا امیر مردم مدائن کرده‌ای و دستور داده‌ای در صدد تحقیق از کارها و رفتار حذیفه (بن یمان) برآیم و کارهای نیک و بدش را گزارش دهم. در حالیکه خداوند در کتاب خود، آنجا که از تجسس و غیبت نهی می کند و  به پرهیز از بسیاری از گمان‌ها دستور می دهد، مرا از این کار نهی کرده است. بنابراین در کار حذیفه، با اطاعت از دستور تو، دستور خدا را نافرمانی نمی‌کنم.

اما اینکه از حصیربافی و نان جو خوردن من ایراد گرفته بودی، این چیزی نیست که یک مومن، به خاطر آن ملامت شود. سوگند به خدا! نان جو خوردن و حصیربافتن و از مردم بی‌نیاز بودن و چشم به سفره دیگران ندوختن، نزد خداوند، محبوب‌تر و به تقوا نزدیک‌تر است. من پیامبر خدا(ص) را دیدم که وقتی نان جویی می یافت، می خورد و ناراحت هم نبود. اما اینکه از عطا و بخشش و انفاق‌های من نوشته‌ بودی، من برای روز نیاز و تهی‌دستی‌ام، آن را از پیش می‌فرستم. به خدا سوگند! آنچه را دندانم بتواند نرم کند تا از گلو فرو رود، در نظر من فرقی نمی‌کندکه نان گندم و مغز گوسفند باشد یا آرد جو.

اما اینکه گفته‌ای با رفتارم، حکومت را ضعیف و خوار کرده و خود را زبون ساخته‌ام تا آنجا که اهل مدائن از فرمانروایی من بی‌خبرند و مرا همچون پلی برای عبور یا باربری برای حمل بارهایشان قرار داده‌اند و این موجب سستی و خواری حکومت است، پس بدان که خواری، در مسیر اطاعت خدا، محبوب‌تر از عزت در نافرمانی خداست. می‌دانی پیامبر خدا(ص) هم با مردم نزدیک بود و با آنان انس و الفت داشت و در عین حال که پیامبر و زمام‌دار بود، مردم به او بسیار نزدیک بودند. مگر نه اینکه پیامبر اکرم(ص) غذای ساده می ‌خورد و لباس خشن و زبر می‌پوشید و همه طبقات مردم نزد او از مساوات برخوردار بودند.

ای عمر! مگر پیامبر نفرموده است که هر کس سرپرست هفت نفر از مسلمانان شود و عدالت نکند، با خشم خداوند روبرو خواهد شد. کاش من با این خواری و ضعفی که تو گفته‌ای، از حکومت مدائن به سلامت بگذرم. من از حکومت بر یک شهر ترسانم، حالِ آن کس که پس از پیامبر خدا(ص) بر تمام امت حکومت می‌کند، چگونه خواهد بود؟

خداوند فرموده است: «خانه آخرت از آن کسانی است که در روی زمین قصد سرکشی و فساد ندارند و عاقبت برای متقین است.» بدان که حکومت من برای اقامه حدود خدا در میان مردم است و این به راهنمایی یک شخص دانا و آگاه صورت می‌گیرد و من بر اساس شیوه و روش او عمل می‌کنم ....  (احتجاج طبرسی، ج۱، صص۳۱۷-۳۲۰)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۳۸
salek irani
چهارشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۴:۲۷ ب.ظ

فقط ولایت مداری کامل.به سعادت منتهی میشود

طلبه تبریزی


علت اینکه سلمان سلمان شد و ابوذر ابوذر . مالک اشتر مالک اشتر و عمار عمار شد ولایتمداری کامل ایشان و عیار بالای ولایتمداری شان بود. ولایتمداری صرف مرگ بر آمریکا و مرگ بر فتنه گر گفتن نیست . این لازمه ولایتمداری است ، اما ولایتمداری تنها این نیست...

 


به گزارش وبلاگ سالک ایرانی اسلامی

« بسم الله الرحمن الرحیم »

حجت الاسلام روح الله بجانی مسئول انصار حزب الله استان آذربایحان شرقی در جمع عزاداران پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله ) و امام حسن مجتبی (ع) با اشاره به ولایتمداری گفت: علت اینکه سلمان سلمان شد و ابوذر ابوذر . مالک اشتر مالک اشتر و عمار عمار شد ولایتمداری کامل ایشان و عیار بالای ولایتمداری شان بود.


بجانی با تبیین عرصه های ولایت مداری گفت: ولایتمداری صرف مرگ بر آمریکا و مرگ بر فتنه گر گفتن نیست . این لازمه ولایتمداری است ، اما ولایتمداری تنها این نیست.

ولایتمداری در عرصه سیاسی، در عرصه اجتماعی ,در عرصه فرهنگی و عرصه اقتصادی باید محقق یافته باشد. عده ای خیال می کنند که چون در عرصه سیاسی استکبار ستیزند پس ولایتمدارند نه این هنوز گام اول است وارد دایره ولایتمداران شده است اما باید دید ولایتمدار کاملند یا نه ؟ ثابت قدم می مانند یا نه؟

وی با اشاره به اهمیت ولایتمداری اجتماعی گفت: برخی افراد واقعا ولایت را دوست دارند و دیدگاه سیاسی مطابق با دیدگاه ولایت دارند اما منش اجتماعی شان متاسفانه بر طبق اسلام نبوده و در اجتماع حاضر به تحمل یاران ولایت نیستند و در مناقشات اجتماعی طرفدار سرمایه داری و مخالف پابرهنه های حزب الله هستند.

فتنه ای که از رفتار اجتماعی این افراد تولید می شود از فتنه و آشوب های خیابانی بدتر و خطرناک تر است و به تدریج موجب می شود تا افراد عوام بخاطر عدم همراهی این ولایتمداران ناقص با ولایت ، در مورد ولی امر سوءظن پیدا کنند. این افراد که بنده به این ها ناعادلان جریان خود شیفته می گویم بعد از ریزش دادن افراد بسیاری از دایره ولایتمداران خود نیز رفته رفته در اتفاقات خاصی که شاهد رویش برخی ولایتمداران جوان می شوند تحمل حضور در این جبهه را نداشته و مسیر خود را عوض می کنند یا متوقف می شوند و یاعقب گرد می کنند .

رییس شورای هماهنگی حزب الله شمالغرب با بیان اهمیت ویژه ولایتمداری در عرصه اقتصادی گفت: در عرصه اقتصادی تنها کسانی ولایتمدارند که به دنبال عدالت اقتصادی باشند. ویژه خواری اقتصادی نسبتی با ولایتمداری ندارد و راه انحرافی ملایم از صراط ولایتمداری است. شما نگاه کنید اکثر کسانی که امروز رو در روی ولایت ایستاده اند از این دسته افراد هستند که در مسایل سیاسی ابتدا انقلابی تر از ما مردم بودند ولی چون در عرصه اقتصادی دچار انحراف گردیدندبا سرعتی بیشتر از منحرفین اجتماعی از دایره ولایت خارج شده اند.

طلبه عدالتخواه تبریزی افزود: عرصه فرهنگی هم بسیار مهم است. گاها عده ای می گویند فلان زن بی حجاب در تلویزیون مقابل دوربین از آقا حمایت می کند ماهم می گوییم دست مریزاد. اما این خواهر ما در عرصه فرهنگی راه ولایتمداری را نمی پیماید. انحرافات فرهنگی در همه انحرافات نقش دارد. انحرافی ریشه ای اما بسیار آرام و کم سرعت تر از انحراف اجتماعی است.

انحراف سیاسی مخالفت علنی با ولایت و پیوستن به دشمنان است و عاقبت منحرفین به این دایره ختم خواهند شد. انحراف اجتماعی بیشتر در معرض ابتلای علما و افراد مذهبی و گروههای مردمی مذهبی می باشد. انحراف اقتصادی بیشتر متوجه مدیران ، خواص و رجال مذهبی و سیاسی است.

بجانی ادامه داد: فردا نگوییم افزایش برخی مخالفان ولایت نشانه ناحق بودن ولایت است. نه اینطور نیست. برخی افراد به تدریج دچار انحراف می شوند و می بینیم گاها انقلابی دیروز ضد انقلاب امروز شده است. می بینیم یار دیروز ولی و امام، دشمن امروز ولی و امام شده است.

مسئول شورای هماهنگی حزب الله شمالغرب با انتقاد از وقوع انحراف در سبک زندگی مردم گفت: همانطوریکه انحراف در عرصه های مذکور متوجه خواص است . انحراف فرهنگی از ولایت و تغییر سبک زندگی مردم موجب انحراف توده وسیعی از ولایتمداری خواهد شد. وقوع انحراف در عرصه اجتماعی و اقتصادی موجب وقوع جریان تنهایی و مظلومیت حضرت مجتبی(ع) شد وخطرناکتر از آن وقوع عاشورا و جریان به قتلگاه کشاندن امام حسین (ع) می گردد و این اتفاق با تغییر سبک زندگی مردم صورت پذیر است. ماهواره ها تا سر بریده ولی خدا را در دوربین های خود نشان نداده و هلهله نکرده اند دست بردار مردم نیستند.

لذا بایدخواص مواظب باشند تا با انحراف اجتماعی و اقتصادی موجب انحراف فرهنگی مردم نگردند . انحراف اجتماعی و اقتصادی امروز ما باعث وقوع جریان امام حسن (ع)و از هم پاشیده شدن حکومت اسلامی خواهد شدو مقدمه ای برای وقوع به قتلگاه کشیدن ولی خدا.

وی در پایان گفت : همه مان باید به دیروز و امروزمان نگاه کنیم ببینیم چقدر به طور تدریجی تغییر کرده ایم. به خود آییم و ارزشها را دریابیم امروز اگر ما به ولایت برگردیم و همه ولایتمدار کامل و یا با عیار بیشتر باشیم وحدت محقق گردیده و انقلاب بیمه خواهد شد. انشاءلله.

برگرفته از عماریون


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۲۷
salek irani

    بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
 خیلی خوش آمدید عزیزان، جوانان، قهرمانان! خوشحالم از زیارت و دیدار شما. اگر میتوانستم، مایل بودم یکایک شما را از نزدیک ببینم و تشکر کنم؛ منتها عدّه‌تان ماشاءالله زیاد است و نمیشود. از خدای متعال درخواست میکنیم که همه‌ی شما برادران، خواهران و مربّیانتان و مدیرانتان همه را مشمول لطف خود و هدایت خود قرار بدهد.
بنده بعد از آنکه در هر مسابقه‌ای، در هر میدانی جوانهای ما به پیروزی دست پیدا میکنند، به‌طور ویژه تشکر میکنم از آنها. چون پیروزی شما، قهرمانی شما احساس افتخار را به ملّت ما منتقل میکند. برای یک ملّت این مهم است. همیشه دشمنان ملّتها سعی کردند آن ملّتها را تحقیر کنند. تحقیر فقط این نیست که به آنها اهانت کنند یا دشنام بدهند؛ مهم‌ترین تحقیر این است که احساس حقارت را در دل آنها به‌وجود بیاورند. یک ملّت هنگامی که از برجستگی‌های خود، امتیازات خود، ارزشهای خود غفلت کرد، خود را کوچک دید، حقیر دید، این ملّت دیگر راه به جایی نخواهد برد؛ هر ناکسی بر چنین ملّتی، بر چنین مردمی مسلّط خواهد شد. ملّتها باید افتخارات خودشان را بشناسند. می‌بینید ملّتهایی هم که تاریخ درخشانی، گذشته‌ی مهمّی ندارند، برای خودشان گذشته میتراشند، تاریخ درست میکنند، شخصیت درست میکنند در فیلم‌های سینمایی و امثال اینها. آن‌وقت ملّتی مثل ملّت ما با آن گذشته‌ی درخشان، با آن قلّه‌ی بلندی که در طول تاریخ در تمدّن و فرهنگ و علم و انسانیت بر آن قلّه قرار گرفته، سعی شده است در طول سالهای متمادی که این ملّت را در دل خود حقیر کنند؛ می‌شنوید، می‌بینید حرفهایی که زده میشود و افتخارات ملّی نادیده گرفته میشود. اینکه یک ملّت احساس افتخار کند، خود این گامی به‌سوی افتخارات بزرگ است. من از این لذّت میبرم که میبینم جوان ما در میدان ورزشی پیروز میشود و این پیروزی را به ملّت خودش تقدیم میکند؛ هم به زبان، هم در عمل ملّت را خرسند میکند؛ احساس افتخار را به درون دلهای مردم منتقل میکند؛ این برای من نعمت بسیار بزرگی است؛ پیام میدهم، تشکر میکنم. و آنچه میگویم در برابر آنچه در دل احساس میکنم، بسی کمتر و کوچک‌تر است؛ بنابراین از شماها متشکریم.
یک نکته‌ی مهمّی وجود دارد و آن اینکه شما وقتی بر سکوی قهرمانی قرار میگیرید به هر صورتی، به هر شکلی، در معرض دید صدها میلیون انسان در دنیا قرار میگیرید؛ منش شما و روش شما معرّف ملّتتان هم هست، معرّف فرهنگتان است، معرّف شخصیت ملّی شما هم هست. این خیلی مهم است که شما چه‌جوری عمل میکنید. آن خانم جوانی که با چادر میرود روی سکوی قهرمانی، نشان میدهد که در مقابل هجمه‌های قابل رؤیت و غیر قابل رؤیت که به این‌چنین کاری در دنیا از سوی مراکز ضدّ فرهنگ و ضدّ دین و ضدّ عصمت و پاکیزگی صورت میگیرد، مقاوم است، این خانم یک شخصیتی از خود نشان میدهد؛ یعنی در واقع ملّت خود را معرّفی میکند. آن جوانی که بعد از پیروزی، سجده‌ی شکر به جا می‌آورد، یا فریاد بلندی با نام بزرگان دین از حنجره خارج میکند، یا لباسی که میپوشد، بلوزی که میپوشد، نام فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) یا نام اباالفضل (علیه‌السّلام) را روی آن نقش میکند، این دارد ملّت خودش را معرّفی میکند؛ معنویت ملّت را معرّفی میکند و در کنار معرّفی معنویت، استقامت ملّت را معرّفی میکند.
امروز همه‌ی سعی دستگاه‌های تبلیغاتی بین‌المللی و جهانی معنویت‌زدایی است، دین‌زدایی است، عفّت و عصمت‌زدایی است؛ این جزو برنامه‌های حتمی صهیونیستی است در سرتاسر دنیا و دارند پیش میروند و روزبه‌روز بدتر [ عمل‌] میکنند. شما نگاه کنید به فیلم‌ها و داستانها و امثال اینها به پوشش زنهای اروپایی در پنجاه سال پیش یا صد سال پیش و با امروز مقایسه کنید. اخلاق جنسی غربی اروپایی را در پنجاه سال پیش، صد سال پیش با امروز مقایسه کنید، ببینید چقدر فرق کرده؟ کار انحطاط اخلاقی به جایی میرسد که اگر شما اعلام بکنید که همجنس‌گرایی را قبول ندارید، شما را مورد تهاجم قرار میدهند! خیلی چیز عجیبی است. افتخار میکنند به بی‌عفّتی و برهنگی، افتخار میکنند به عدم رعایت اخلاق جنسی؛ یعنی همانی که در روایات ما هست که معروف میشود منکر، منکر میشود معروف؛ این الان در دنیای غرب تحقّق پیدا کرده. و امپراتوری خبری و رسانه‌ای با همه‌ی توان - که امروز حجم آن هزاران برابر پانزده سال، بیست سال پیش شده، با این شبکه‌های اجتماعی و با این شیوه‌های اینترنتی و مانند اینها - و با این حجم عظیم امکانات خود در جهت تبلیغ ضدّ معنویت و ضدّ اخلاق است. آن‌وقت در این فضا جوان ایرانی می‌آید و مظهر معنویت را نشان میدهد؛ این یعنی چه؟ معنای این آن است که این دل، این روح، این روحیه، در مقابل این موج عظیم انحرافی قادر بر ایستادگی است. این است که شما را معرّفی میکند. شما درست است که در میدان ورزش سختی میکشید تا قهرمانی را به دست می‌آورید - چه روی تشک کشتی، چه در وزنه‌برداری، چه در بازی‌های دسته‌جمعی و امثال اینها - خب، زحمت میکشید، فشار می‌آورید روی خودتان، استقامت میکنید امّا این استقامت معنوی در چشم مردمان بصیر دنیا کمتر از آن استقامت جسمانی نیست؛ گاهی بیشتر است؛ و نشان میدهد که این ملّت یک ملّتی است که در مقابل فشارهای تبلیغاتی دستگاه‌های مضر و مخرّب قادر است بایستد.
 در دنیایی که زن را به آن شکل می‌پسندند و افتخار میکنند - در چهار، پنج، شش سال پیش یک مجلّه‌ی آمریکایی من دیدم که در یک رستوران کسانی که مشغول خدمت هستند، زنان جوانی هستند با این خصوصیات که عریانی یا در واقع نیمه‌عریانی یکی از این خصوصیات است؛ صاحب رستوران به این افتخار میکند و در مجلّه عکس خود و عکس رستورانش و عکس آن دخترها را منتشر میکند - در یک چنین دنیایی که برهنگی انحرافی و غلط و مضر و کشنده را ترویج میکند، زن جوان ما می‌آید آنجا می‌ایستد یا پسر جوان ما می‌آید با آن خانمی که میخواهد مدال را به گردنش بیندازد دست نمیدهد؛ اینها خیلی ارزش دارد. این‌جوری نیست که ما از روی تعصّب مذهبی، از کسی که یک کار خوبی میکند بخواهیم ترویج کنیم؛ اینها نشانه‌ی استقامت و ایستادگی و آن فلزّ محکمِ عنصر ملّت ایران است؛ اینها است که ارزش میدهد به یک ملّت. اینها را قدر بدانید؛ هرچه میتوانید اینها را ترویج کنید. معنویات در ورزش، به ورزش هم کمک میکند، به آبروی ملّی هم کمک میکند. و بحمدالله جوانهای ما جوانهای متدینی هستند.
از تخلّفاتِ قانونی هم بشدّت پرهیز بشود؛ چه تخلّفات بین‌المللی، چه تخلّفات قانونی مربوط به داخل کشور. این‌جور نباشد که معنای قهرمان‌محوری در ورزش این باشد که هر تخلّفی شد، نادیده گرفته بشود؛ نه، تخلّف تخلّف است؛ از بالا تا پایین؛ مسئولین و غیر مسئولین، زبدگان و غیر زبدگان، قهرمانان علمی و قهرمانان ورزشی و قهرمانان صنعتی و قهرمانان سیاسی و هرکدامشان وقتی تخلّف کردند، باید مثل تخلّف با آن برخورد بشود. سهل‌انگاری و سست‌انگاری در مسائل ورزش هیچ صلاح نیست.
خب، ما تشکر میکنیم؛ بخصوص از این مسابقات آسیایی - چه مسابقات جانبازان و معلولان عزیز، چه مسابقات دیگر - که انجام گرفت و بحمدالله با دست پُر برگشتید. من تعقیب میکردم، نگاه میکردم. بنده خیلی اهل نشستن پای گزارشهای تلویزیونی و مانند اینها نیستم، یعنی وقتش را ندارم امّا وقتی خبرها مطرح میشود، با شوق و علاقه نگاه میکنم و از اینکه بحمدالله با افتخارات برگشتید، خدا را شکر میکنم؛ شما هم خدا را شکر کنید؛ خدا را شکر کنید. وقتی شما افتخاری به دست می‌آورید، این افتخار از سوی خدا است: وَ ما بِکم مِن نِعمَةٍ فَمِنَ الله؛(۲) هر نعمتی دارید، خدا به شما داده: توانایی جسمی هم که شما دارید، خدا بهتان داده؛ قدرت اراده و تصمیمی که حرف اوّل را میزند در باب ورزش و قهرمانی، آن را خدا به شما داده؛ این نیروی تصمیم‌گیر را خدا به شما داده؛ این پیروزی را هم خدا به شما داده. از خدای متعال شاکر باشید. شکر الهی هم لوازمی دارد.
خب، شما جوانهایی که در میدانهای ورزشی به هر شکلی پیروزی به دست می‌آورید، در بین مردم محبوبیت پیدا میکنید. محبوبیت هم لوازمی دارد، دردسرهایی دارد بالاخره؛ باید آنها را تحمّل کرد.
اوّلاً محبوبیت که پیدا میکنید، سعی کنید این محبوبیت فقط در زمین نباشد. در زیارت امین‌الله میخوانید: مَحبوبَةً فی اَرضِک وَ سَمائِک(۳)؛ این محبوبیت  خوب است؛ هم در زمین محبوب بشوید، هم در آسمان محبوب بشوید؛ در ملأ اعلی‌، فرشتگان الهی شما را دوست بدارند؛ ارواح طیبه‌ی اولیا شما را دوست بدارند.
دوّم اینکه وقتی که بین جوانهای کشور محبوب شدید، به شما نگاه میکنند، از شما یاد میگیرند؛ شما الگو میشوید. هر حرکت خوب شما، گاهی میلیون‌ها حرکت خوب در بین جوانها به‌وجود می‌آورد؛ ببینید چقدر ارزش دارد! یک کار خوب که شما میکنید، یک اخلاق خوب، یک رفتار خوب، یک سخن خوب، یک نیت خوب که از شما ظاهر میشود - چون الگو میشوید - به عدد میلیون‌ها تکثیر میشود؛ این خیلی باارزش است؛ موجب رواج خیر در جامعه میشوید. امربه‌معروف، یعنی کاری کنیم که چیز خوب رایج بشود دیگر؛ شما با این کارتان، یک امربه‌معروف عملی انجام میدهید. اگر خدای نکرده عکس آن هم بشود، همین‌جور است؛ اگرچنانچه این الگو در یک جایی، در یک بخشی، در یک حرکتی، یک کاری بکند که موافق اخلاق و موافق پرهیزکاری و پاک‌دامنی نیست، این هم میشود الگو - اگر مردم بفهمند - این را هم مراقب باشید؛ این هم تکثیر میشود. بنابراین قهرمان شدن، محبوب شدن، در دل مردم جاگرفتن، یک شمشیر دو دَم است؛ خیلی خوب است، اگر به لوازم آن بتوانیم پایبند باشیم؛ خطرناک است، اگر خدای نکرده نتوانیم به لوازم آن پایبند باشیم. اینها عرایض ما است به شما.
نکاتی هم که وزیر محترم ورزش(۴) گفتند، نکات خوبی بود؛ این سرفصل‌ها سرفصل‌های خوبی است؛ آنچه ایشان ذکر کردند، من هم در ذهنم بود که بگویم اولویت‌بندی کنید، و بگویم که ورزش همگانی را ترویج کنید؛ ورزش همگانی، سلامت همگانی است. من البتّه از سابق که بعضی‌ها نسبت به ورزش قهرمانی اِن‌قُلت‌وقُلت(۵)  داشتند، همیشه دفاع کردم از ورزش قهرمانی - به دلایل متعدّدی که حالا بعضی از آنها را عرض کرده‌ایم و روشن است - لکن ورزش همگانی، یعنی سلامت جسمانی عمومی ملّت که این متأسّفانه امروز آن‌چنان که باید، نیست. خب، زندگی شهری را ملاحظه میکنید؛ عدم تحرّک، غذاهای نامناسب، غذاهای تقلیدی که در بعضی از این فروشگاه‌ها در اختیار میگذارند و مردم هم به اینها اقبال میکنند، و عمدتاً عدم تحرّک، اینها جسم ملّت را ضعیف میکند؛ جسمها باید قوی باشد؛ باید سالم باشد؛ این با ورزش همگانی به دست می‌آید؛ به آن حتماً توجّه کنید.
ضمناً بچّه‌های خوب ورزش، بچّه‌های متدین ورزش که کارهای خوب را در واقع روان میکنند در جامعه، از حاشیه‌سازی‌هایی هم که گاهی میکنند، هیچ هراسی نداشته باشید، هیچ اهمّیتی ندهید. تا یک کار خوبی شما میکنید، آن کسانی که گوش‌به‌زنگ هستند که هر کار خوبی را بکوبند، در این مطبوعات زرد و امثال اینها و در شبکه‌های اجتماعی، شروع میکنند به حمله کردن؛ به اینها اصلاً اعتنا نکنید؛ نگاه کنید ببینید که واقعیت چیست، ارزش چیست، دلهای آگاه چه میفهمند و چه میخواهند؛ به آن توجّه کنید.
به‌هرحال خدای متعال را شاکریم به‌خاطر وجود شماها و خوشحالیم که کشورمان بحمدالله قهرمان‌پرور است؛ نه فقط در میدانهای ورزشی - که شماها باشید - در همه‌ی میدانها کشور ما قهرمان‌پرور است؛ در میدان علم هم کشور ما قهرمان‌پرور است؛ ما قهرمان درست میکنیم. جامعه‌ی ایرانی و انقلاب اسلامی و نظام مقدّس جمهوری اسلامی قهرمان‌پرور در میدان علم هم دارد، در میدان اخلاق هم دارد، در میدانهای گوناگون هم دارد؛ البتّه مدام سعی میکنند این را تخریب کنند، کوچک کنند، تحقیر کنند امّا واقعیت همان است که عرض کردم؛ قهرمان‌پروری در این کشور بحمدالله یک رویه است و این را باید روزبه‌روز افزایش بدهیم؛ و این دست شما است، دست مسئولین است، دست همه‌ی کسانی است که بر روی ذهنیتهای جامعه اثر میگذارند.
 مجدّداً از شماها تشکر میکنم، همه‌تان را به خدای بزرگ می‌سپارم و همه‌ی شما را دعا خواهم کرد.
    والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌
 
۱) قبل از شروع بیانات معظّمٌ‌له، آقای دکتر محمود گودرزی (وزیر ورزش و جوانان) مطالبی بیان کرد.
۲) سوره‌ی نحل، بخشی از آیه‌ی ۵۳
۳) اقبال‌الاعمال، ص ۴۷۰
۴) آقای گودرزی‌
۵) امّا و اگر
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۳ ، ۱۸:۱۹
salek irani
يكشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۳، ۰۴:۰۰ ب.ظ

محضرروح الله

به گزارش وبلاگ سالک ایرانی اسلامی«وبلاگ هوالحق»نوشت:

عزیزم! این مطلب از امور ممتنعه  نیست... وقتى که نفس توجه تام به یک امرى پیدا کرد از ملک بدن غافل میشود... ولى افسوس که ما به هر امرى توجه تام داریم جز به عبادت پروردگار، و از این جهت استبعاد میکنیم. در هر صورت فراغت قلب از غیر حق از امور مهمه است که انسان باید با هر قیمت هست تحصیل آن را بکند و طریق تحصیل آن نیز ممکن و سهلاست. با قدرى مواظبت و مراقبت تحصیل می تواند کرد باید انسان مدتى اختیارطایر خیال را بدست گیرد و هر وقت خواست از شاخه ای به شاخ های پروازکند آن را حفظ کند پس از مدتى مراقبت رام و آرام شود و توجه آن از امور متشتته منصرف شود و خیر عادت او گردد - والخیر عادة - و فارغ البال اشتغال به توجه به حق و عبادت او پیدا کند.

(روح عرفانی روح الله / امام خمینی )

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۰۰
salek irani
شنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۳، ۰۴:۰۰ ب.ظ

ازبچگی نمونه بود

بسم الله الرحمن الرحیم


مادرشهید

خصوصیات اخلاقی خوب وبی شماری داشت نمیدونم کدام روبگم هرچی هم بگم کم گفتم.ازبچه گی توخانواده ی مابلاتشبه مانندقرآن بود.

وقتی صبح هامیخواستم بلندش کنم دلم نمی آمد.لحاف روازرویش برنمیداشتم.

بایک بوسه ازجایش بلندش میکردم.طوری که گاهی وقت ها پدرش اعتراض میکردومی گفت:«خجالت بکش زن این دیگه بچه نیست بزرگ شده.»                                                                                               

تابستان که میرسید آرام وقرارنداشت می گفت:«دوست ندارم مثل این بچه هاوقتم روتوکوچه وخیابان هاتلف کنم.»دوست دارم برم سرکارمن وباباش میگفتیم:زشت برای ماتوبری سرکار.ماهم گفتیم اصلاًمااجازه دادیم میخوای بری کجاکارکنی؟گفت؛حضرت علی (ع)این همه زخمت می کشید!نخلستون هاروآب می داد.درخت می کاشت.«مگه ما؟!به این دنیاآمدیم که فقط بخوریم وبخوابیم!؟»

«کارکردن یه نوع عبادت است.»

این بچه آرام وقرارنداشت.یک وقت هایی هم که من خانه نبودم.جارورا برمی داشت وخانه روجارومی کردیارخت هارومی شست.اخلاق ورفتاروکردارش طوری بودکه همیشه همه ازش راضی بودند.

شهیدحاج محمدابراهیم همت


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۰۰
salek irani
جمعه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۳، ۰۶:۱۵ ب.ظ

به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی

قران

بسم‌ الله الرّحمن الرّحیم
  • به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی

    حوادث اخیر در فرانسه و وقایع مشابه در برخی دیگر از کشورهای غربی مرا متقاعد کرد که درباره‌ی آنها مستقیماً با شما سخن بگویم. من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده می‌انگارم، بلکه به این سبب که آینده‌ی ملّت و سرزمینتان را در دستان شما میبینم و نیز حسّ حقیقت‌جویی را در قلبهای شما زنده‌تر و هوشیارتر می‌یابم. همچنین در این نوشته به سیاستمداران و دولتمردان شما خطاب نمیکنم، چون معتقدم که آنان آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کرده‌اند. سخن من با شما درباره‌ی اسلام است و به‌طور خاص، درباره‌ی تصویر و چهره‌ای که از اسلام به شما ارائه میگردد. از دو دهه پیش به این سو ــ یعنی تقریباً پس از فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی ــ تلاشهای زیادی صورت گرفته است تا این دین بزرگ، در جایگاه دشمنی ترسناک نشانده شود. تحریک احساس رعب و نفرت و بهره‌گیری از آن، متأسّفانه سابقه‌ای طولانی در تاریخ سیاسی غرب دارد. من در اینجا نمیخواهم به «هراس‌های» گوناگونی که تاکنون به ملّتهای غربی القاء شده است، بپردازم. شما خود با مروری کوتاه بر مطالعات انتقادی اخیر پیرامون تاریخ، می‌بینید که در تاریخنگاری‌های جدید، رفتارهای غیر صادقانه و مزوّرانه‌ی دولتهای غربی با دیگر ملّتها و فرهنگهای جهان نکوهش شده است. تاریخ اروپا و امریکا از برده‌داری شرمسار است، از دوره‌ی استعمار سرافکنده است، از ستم بر رنگین‌پوستان و غیر مسیحیان خجل است؛ محقّقین و مورّخین شما از خونریزی‌هایی که به نام مذهب بین کاتولیک و پروتستان و یا به اسم ملیّت و قومیّت در جنگهای اوّل و دوّم جهانی صورت گرفته، عمیقاً ابراز سرافکندگی میکنند.

    این به‌خودی‌خود جای تحسین دارد و هدف من نیز از بازگوکردن بخشی از این فهرست بلند، سرزنش تاریخ نیست، بلکه از شما میخواهم از روشنفکران خود بپرسید چرا وجدان عمومی در غرب باید همیشه با تأخیری چند ده ساله و گاهی چند صد ساله بیدار و آگاه شود؟ چرا بازنگری در وجدان جمعی، باید معطوف به گذشته‌های دور باشد نه مسائل روز؟ چرا در موضوع مهمّی همچون شیوه‌ی برخورد با فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی، از شکل‌گیری آگاهی عمومی جلوگیری میشود؟

    شما بخوبی میدانید که تحقیر و ایجاد نفرت و ترس موهوم از «دیگری»، زمینه‌ی مشترک تمام آن سودجویی‌های ستمگرانه بوده است. اکنون من میخواهم از خود بپرسید که چرا سیاست قدیمی هراس‌افکنی و نفرت‌پراکنی، این‌بار با شدّتی بی‌سابقه، اسلام و مسلمانان را هدف گرفته است؟ چرا ساختار قدرت در جهان امروز مایل است تفکر اسلامی در حاشیه و انفعال قرار گیرد؟ مگر چه معانی و ارزشهایی در اسلام، مزاحم برنامه‌ی قدرتهای بزرگ است و چه منافعی در سایه‌ی تصویرسازی غلط از اسلام، تأمین میگردد؟ پس خواسته‌ی اوّل من این است که درباره‌ی انگیزه‌های این سیاه‌نمایی گسترده علیه اسلام پرسش و کاوش کنید.

    خواسته‌ی دوم من این است که در واکنش به سیل پیشداوری‌ها و تبلیغات منفی، سعی کنید شناختی مستقیم و بی‌واسطه از این دین به دست آورید. منطق سلیم اقتضاء میکند که لااقل بدانید آنچه شما را از آن میگریزانند و میترسانند، چیست و چه ماهیّتی دارد. من اصرار نمیکنم که برداشت من یا هر تلقّی دیگری از اسلام را بپذیرید بلکه میگویم اجازه ندهید این واقعیّت پویا و اثرگذار در دنیای امروز، با اغراض و اهداف آلوده به شما شناسانده شود. اجازه ندهید ریاکارانه، تروریست‌های تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند. اسلام را از طریق منابع اصیل و مآخذ دست اوّل آن بشناسید. با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلّم) آشنا شوید. من در اینجا مایلم بپرسم آیا تاکنون خود مستقیماً به قرآن مسلمانان مراجعه کرده‌اید؟ آیا تعالیم پیامبر اسلام (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) و آموزه‌های انسانی و اخلاقی او را مطالعه کرده‌اید؟ آیا تاکنون به جز رسانه‌ها، پیام اسلام را از منبع دیگری دریافت کرده‌اید؟ آیا هرگز از خود پرسیده‌اید که همین اسلام، چگونه و بر مبنای چه ارزشهایی طیّ قرون متمادی، بزرگترین تمدّن علمی و فکری جهان را پرورش داد و برترین دانشمندان و متفکّران را تربیت کرد؟

    من از شما میخواهم اجازه ندهید با چهره‌پردازی‌های موهن و سخیف، بین شما و واقعیّت، سدّ عاطفی و احساسی ایجاد کنند و امکان داوری بیطرفانه را از شما سلب کنند. امروز که ابزارهای ارتباطاتی، مرزهای جغرافیایی را شکسته است، اجازه ندهید شما را در مرزهای ساختگی و ذهنی محصور کنند. اگر چه هیچکس به‌صورت فردی نمیتواند شکافهای ایجاد شده را پر کند، امّا هر یک از شما میتواند به قصد روشنگریِ خود و محیط پیرامونش، پلی از اندیشه و انصاف بر روی آن شکافها بسازد. این چالش از پیش طراحی شده بین اسلام و شما جوانان، اگر چه ناگوار است امّا میتواند پرسش‌های جدیدی را در ذهن کنجکاو و جستجوگر شما ایجاد کند. تلاش در جهت یافتن پاسخ این پرسش‌ها، فرصت مغتنمی را برای کشف حقیقت‌های نو پیش روی شما قرار میدهد. بنابراین، این فرصت را برای فهم صحیح و درک بدون پیشداوری از اسلام از دست ندهید تا شاید به یمن مسئولیّت‌پذیری شما در قبال حقیقت، آیندگان این برهه از تاریخ تعامل غرب با اسلام را با آزردگی کمتر و وجدانی آسوده‌تر به نگارش درآورند.

    سیّدعلی خامنه‌ای
    ۱۳۹۳/۱۱/۱
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۳ ، ۱۸:۱۵
salek irani
جمعه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۳، ۰۵:۳۱ ب.ظ

برای خدامخلص بود

به گزارش وبلاگ سالک ایرانی اسلامی:


بسم الله الرحمن الرحیم

محمدابراهیم                                                                   مادرشهید                                                                               

پاییزسال1333بودکه حوس کربلاراکردیم.منم چون تازه بارداربودم هرچندوقت یکبارحالم بدمی شد‌‌.

خلاصه باهمسرمُ جمعی ازدوستان ُآشنایان راهی کربلاشدیم چندساعتی گذشت به کرمانشاه رسیدیم مسیرم ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍ پرازدست اندازوچاله ماله بودگردوخاکم فراوان بودمنم ازگردوغباری که توی ماشینن آمده بود بشدت حالم بدشدشب شدنتوانستیم به مسیرادامه بدهیم عراقی هااجازه نمیدادن به راهمان ادامه بدهیم رفتیم استراحت کنیم.

روزبعدکه مأموران عراقی اجازه دادن به راهمان ادامه دهیم دیدم مسیرازمسیردیروزبد تراست دست اندازوگردوغبارواردماشین شدمثل اینکه ماشین پرازمه شده بودمنم حالم بدترمیشد خلاصه غروب همان روزرسیدیم کرببلاچشم هایم به سیاهی میرفت که به یک باره به زمین افتادم.

مرابه دکتربردن.«دکترگفت:بچه کارش تمام است ...

چندقرص و شربت و...دادبه من تابخورم بچه سقط بشود!

«گفت:اگربه این شکل سقط نشود بایدشماراعمل کنیم.»من باشنیدن این خبرحالم بدترشد.

خلاصه 15روزتمام کنج خانه تورختخواب بودم لب به هیچ قرص وکپسولی

هم نمیزدم.یک دفعه هوای حرم کردم علی اکبرگفت:بااین حالت کجامیخوای بری ...بالأخره بعدازاین حرفاآخرمن رفتم حرم باعلی اکبر.«بادلی  پروشکسته ازآقاامام حسین گله وشکایت کردم ازاوشفاعت خواستم و حسابی درد و دل کردم وگفتم:«آقامن شفاموازشمامیخواهم به دکترهم کاری ندارم.من به شوق دیداروزیارت شمارنج این را رو به جون و دل خریدم حالاازشماتوقع یه گوشه ی چشمی دارم.»بعداززیارت حسابی سبک شدم رفتیم به منزلی که علی اکبرنزدیک حرم اجاره کرده بودنیمه های شب بودکه خسته شده بودم خوابم گرفته بود خوابیدم.درخواب خانمی رادیدم که لباس عربی به تن داشت ومثل همه ی مردم زیارت میکرد.آن خانم بلندبالاونورانی که بچه روی دستش بود.به طرف من آمدوبچه رابه من سپردوگفت:«این بچه روبذارلای چادرت وبه هیچ کس هم نده برش داروبرو.»من آن بچه راتوی چادرم  پنهان کردم وآمدم.

همان موقع ازخواب پریدم گریه امانم ونفسم رابریده بودازشدت خوشحالی زارمیزدم.خوابم رابرای مادرعلی اکبرتعریف کردم اوگفت:«این فقط یه نشونه است.»بعدگفت«خیالتون راحت باشه که بچه سالمه.فقط نیت کن که اگه بچه پسربوداسمشوبذاری محمدابراهیم.»

ازروزبعددیگه اصلاً ناراحتی نداشتم هیچ کس باورنمیکردهمان روزدوباره نزد دکتررفتیم دکتربعدازمعاینه باتعجب تمام گفت:«امکان نداره.حتماًمعجزه ای شده»ماعربی بلدنبودیم وحرف های دکتررایکی ازدوستانمان برایمان ترجمه میکرد.دکتر پرسید:«کجادواودرمون کردین؟این کارکدوم طبیبه؟الآن باید مادروبچه هردوازبین رفته باشن.یاحداقل بچه تلف شده باشه!شماچیکارکردین؟»علی اکبرگفت:«مارفتیم پیش دکتراصلی»دکتروقتی شنید که این عنایت آقاامام حسین(ع)است.تمام پولی راکه بابت ویزیت ونسخه به اوداده بودیم به مابازگرداند.ومقداری هم داروی تقویتی برایم نوشت وگفت:«خیلی مواظب خودتون باشید.»وقتی مطمئن شدم بچه سالم است ازعلی اکبرخواستم که درکربلابمانیم.رفتن ودل کندن ازآنجا باتوجه به مسایلی که پیش آمده بود خیلی سخت بود.چندبارجوازمان راتمدیدکردیم.وبعداز14ماه به ایران برگشتیم نیمه بهمن بودکه سرخوش ازسفرکربلارسیدیم شهررضاودر12فروردین 1334 پسرمان به دنیا آمد.ونامش رابه خاطرخوابی که دیده بودم اسمش راگذاشتیم «محمدابراهیم»

 

 

اختصاصی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۳ ، ۱۷:۳۱
salek irani